اعتیاد ورزشی و نیروهای مختلف دوچرخه سواری
مهرنوش نقش
منظور از جنبههاي تاريك و روشن دوچرخهسواري چيست؟
پيش از هر چيز باید روي «جنبه روشن» يا مزاياي دوچرخهسواري براي سلامت، تمركز کنیم. وقتي درباره مزاياي فراوان دوچرخهسواري براي سلامتي صحبت ميكنيم، صرف نظر از اينكه يك دوچرخهسوار حرفهاي، آماتور و يا تفريحي باشيم؛ تقريباً فقط به برجسته كردن محاسن جسمی آن ميپردازیم. اما باید بدانيم دوچرخهسواري براي سلامت رواني ما نيز مفيد است. در محيط كاري پر استرس امروزي، مردم غالباً بهدنبال راههايي هستند تا ذهن خود را آرام كرده و از فشار روزانه و استرس فاصله بگيرند. فهرست تشويشها و اضطرابهاي روزانه دائماً طولانيتر ميشود. دوچرخهسواري تقريباً براي همه افراد، يك روش عالي برای محدود كردن عوامل استرسزاي متداول است. مدتهاست كه ميشنويم ورزشهايي مانند دوچرخهسواري ميتوانند حال و عملكرد رواني شما را بهبود ببخشند. دوچرخهسواري مثل همه ورزشها سطح هورمون استرس كورتيزول كه با اضطراب مرتبط است را كاهش ميدهد. این ورزش همچنين سطح اندروفينها (مواد شيميايي طبيعي حال خوب بدن ما) مانند استرونين را افزايش ميدهد. بعضي از داروهاي ضدافسردگي، سطح استرونين را به طور شيميايي بالا ميبرند اما دوچرخهسواري اين كار را به صورت طبيعي انجام ميدهد. بهعلاوه، سواري يك حس هدفمندي، كنترل دوباره و احساس يك موفقيت را در ما ايجاد ميكند و به ما امكان ميدهد تا درست درباره موضوعات فكر كنيم، در حالي كه هواي تازه به سرمان ميخورد، در يك وضعيت آرام بدون تفكرات آشفته قرار ميگیریم. ما ميتوانيم انتخاب كنيم كه در خلوت خودمان دوچرخه سواري کنیم يا از اجتماع و معاشرت در يك سواري گروهي لذّت ببريم. بد نیست بدانید آلبرت اينشتين درباره نظريه نسبیت خود گفته است: «من هنگام دوچرخهسواري به آن فكر كردم». فارغ از اينكه این ورزش را به سبب تناسب اندام، اهداف رقابتي يا دلايل اجتماعي انجام ميدهيد، دوچرخهسواري يك روش عالي براي سالم و شاد نگه داشتن بدن و ذهن است.
احتمالاً برخی از شادترين لحظات يك دوچرخهسوار عبارتند از نشاط عبور از يك كوهستان، رضايت يك توقف موقت براي نوشيدن چاي با دوستان و البته بیش از همه لذّت حياتيِ آزادی و رهايي.
وجه تاريك دوچرخهسواري در واقع از بخش روشن آن سرچشمه ميگيرد. همه جنبههاي مثبتي كه در بالا به آنها اشاره شد، به رفتارها و پيامدهاي منفي نيز منتهي ميشوند. اصلاح اندروفين تأمينشده توسط دوچرخهسواري در عين حال ميتواند براي بعضي از افراد، مضر باشد. این وجه تاريك همچنین ميتواند با دوپينگ، ساير روشهاي تقلّب و چالشهاي ناديده گرفته شدن دوران بازنشستگي همراه باشد كه ميتوانند به مشكلات مالي، شغلی، افسردگي و يا حتي نتايج بدتري منتهي شوند. پيامد ناسالم ديگر دوچرخهسواري، به شيوع ورزشهاي مقاومتی مربوط ميشود كه دو عبارت جايگزين «اعتياد ورزشي» يا «وابستگي ورزشي» در مورد آنها بهكار ميرود.
از ورزشکاران مختلفی شنیدهایم که گاهي اوقات احساس ميكنند به دوچرخهسواري معتاد شدهاند. اين موضوع نشان میدهد كه چرا فاصله گرفتن از ورزش غالباً براي بسياري از ورزشكاران حرفهاي بسیار چالشبرانگيز است.
اعتياد ورزشي چيست؟
در ابتدا باید همه چيز را در يك چارچوب قرار دهيم. چه چيزي حرفهايها و مشتاقان دوچرخهسواري روزانه را از كسي كه به دوچرخهسواري معتاد است، متمايز ميسازد؟ آيا بايد يك ورزشكار ممتاز كه براي مسابقات المپيك تمرين ميكند را به عنوان شخصي در نظر بگيريم كه اعتياد ورزشي دارد؟ وضعيت يك دوچرخهسوار متعهّد كه در نظر دارد همه آخر هفته خود را به تمرين و ایجاد آمادگي براي يك سواري گروهي طولاني بپردازد، چگونه است؟ همانند ساير اعتيادهاي رفتاري، اعتياد به ورزش نيز غالباً به دو شکل اجباري يا انگيزشي در نظر گرفته ميشود و مبتني بر معيارهاي زير است كه تغييراتي از معيارهاي وابستگي به ورزش محسوب ميشوند:
تحمل: افزايش مدّت سواري بهمنظور رسيدن به حس تأثير مورد نياز، خواه «نشاط» باشد خواه احساس موفقيت.
كنارهگيري: شخص در صورت سواری نکردن، تأثيرات منفي مانند اضطراب، كجخُلقي و مشكلات خواب را تجربه ميكند.
فقدان كنترل: عدم موفقيت در تلاش براي كاهش سواري، تمرين و شدت براي يك دوره معين زماني.
تأثيرات ارادي: ناتواني در حفظ تمرین متعادل براي شخص كه به صورت زيادهروي در مقدار زمان اختصاص داده شده به تمرين، مشاهده ميشود.
زمان: صرف وقت بيش از حد براي آمادگی، تمرین و بازيابي.
كاهش ساير فعّاليتها: فعّاليتهاي اجتماعي، شغلی و يا تفريحي شخص كاهش يافته يا متوقف ميشوند.
تداوم: اصرار به سواري و تمرين با آگاهي از اين موضوع كه فعّاليت مورد نظر مشكلات جسمی، رواني، شغلی و يا شخصيتي را ايجاد نموده يا تشديد ميكند
نكته كليدي اين است كه فرد معتاد به ورزش همانند ساير انواع اعتياد از پيامدهاي منفي آن آگاه است، اما در نهايت آنها را بهخاطر دوچرخهسواری ناديده ميگيرد.
تمرين در هنگام آسيبديدگي
تمرين در هنگام آسيبديدگي، دوچرخهسواري در باران هنگام بيماري، طفره رفتن از كار، فاصله گرفتن از دوستان براي تمرين و… مثالهای خوبی در این زمینه هستند. در این حالت، احساس لذّت يا شادي وابسته به دوچرخهسواري بهتدریج تأثير خود را از دست داده و جاي خود را به يك عُقده و نياز دروني براي گذراندن وقت با ركاب زدن به بهاي قرباني كردن سلامت رواني، فيزيكی، اجتماعي و شغلي شخص ميدهد.
گرچه اكثر دوچرخهسواران با معيارهاي باليني اعتياد یا وابستگي ورزشي انطباق ندارند، اما مراقبت از عوارضي كه ممکن است به مكانيزمهاي مقابلهاي ناسالم منتهي شوند، هميشه مفيد است.
توقف دوچرخهسواري همچنین براي بسياري از دوچرخهسواران دشوار است و اگر يك فصل تمرين يا سواري را از دست بدهند حتي ميتواند با احساس گناه در آنها همراه باشد. بنابراين، بایدً از ورزشكاراني كه به دلایل آسيبديدگي، قادر به تمرین نیستند بپرسیم: « آيا دنيا به آخر ميرسد اگر تمرين يا سواري نكنيد؟». منظور از سؤال مذكور اين است كه ورزشكار بيشتر روي چيزي تمركز كند كه قادر به كنترل آن است، نه اينكه اجازه دهد فکر تمرين نکردن او را از اهدافش دور كند.
به همين دليل است كه حفظ يك زندگي متعادل براي ورزشكاران حرفهاي، ممتاز و آماتور اهميت زيادي دارد. اگر آنها فقط روي هويت ورزشي خود تمركز كنند با عوامل استرسزاي زندگي و ورزش مانند آسيبديدگي، هفتههاي استراحت و يا كنارهگيري از دوچرخهسواري رقابتي، مشكل بيشتري خواهند داشت.
يادتان باشد که جدّي و سخت تمرين كنيد و جدّيتر و سختتر بازيابي كنيد. اين موضوعي است كه همه ما بايد به خودمان يادآوري كنيم، چه براي لذّت و سرگرمي سواري ميكنيم چه مشغول رقابت در يك دوره از مسابقات هستیم.