افسون عروسان کویر
دوچرخه سواری گروه کانادایی در کویر مرکزی ایران
محسن محمدی، مدیر باشگاه دوچرخه سواری تعطیلات
بهار امسال یک گروه دوچرخه سواری پنج نفره کانادایی، به دعوت باشگاه دوچرخه سواری تعطیلات، سفری سی روزه به ایران داشتند و ضمن بازدید از جاذبه های تاریخی و فرهنگی شهرها و روستاهای کشورمان، یک سفر هجده روزه دوچرخه سواری در مناطق کویر مرکزی ایران را هم تجربه کردند. ریچارد، که مدیر یکی از بزرگ ترین باشگاه های دوچرخه سواری کانادا و شمال آمریکاست و در بیش از هشتاد کشور دنیا دوچرخه سواری کرده و کویرهای شمال آفریقا را رکاب زده، نمی تواند هیجانش را پنهان کند و می گوید: “این مسیر یکی از بی نظیرترین و جذاب ترین مسیرهایی است که تا به حال تجربه کرده ام. در جریان سفر به ایران، شکوه و عظمت تاریخ ایران را در تخت جمشید، سرو ابرکوه، بناهای تاریخی یزد، چک چک و خرانق، قلعه انوشیروان ساسانی جندق، میدان نقش جهان اصفهان و مسجد امام شاهد بودم… این نقطه از کویر اما، افسون دیگری دارد”.
شور خورنوردی
دوچرخه سواری مان را از شهر خور به سمت روستای عباس آباد شروع کردیم؛ روستایی که نخلستان های مشهور و زیبایش از دوردست، نوید آبادانی را در دل کویر می داد. در کنار نخلستان های عباس آباد استراحتی کوتاه کردیم و مسیر را به سمت شمال ادامه دادیم. بارندگی های بهاری، بستر جاده خاکی را ناهموارتر کرده بود. پس از گذر از حاشیه جنوب غربی دریاچه نمک خور به منطقه حفاظت شده کلاته رسیدیم. مسیر را ادامه دادیم و پس از بیست و هشت کیلومتر اولین آب انبار نمایان شد. نماد کویر است آب انبار؛ در روز مکان مناسبی برای در امان ماندن از گزند آفتاب و صرف نهار و در شب سقف مطمئن و بیمنتی است برای بادیه پیمایان. پس از صرف نهار به راه خود ادامه دادیم. گله شترهای صبور و سرمستی بچه شتران، یادآور غلبه اشتیاق جان بود بر جبر مکان. شالوده زندگی در کویر بر شتر بنا شده است. شتر پشمش عباست، شیرش دواست و استخوانش عصا.
افسون عروسان
مسیر خود را از میان کوه های عروسان در جادهای خاکی که از قلب کوهستان می گذرد ادامه دادیم. پس از پیمودن چهل و هشت کیلومتر از ابتدای راه، در حاشیه کویر، حد فاصل کوه و کویر، زیباترین روستای کویری دنیا به شما خوشآمد می گوید. عروسان با اینکه روستایی کویری است، همچون ییلاقی در دامنه کوهستانی سرسبز و باطراوت با نخلستان های انبوهش چشم نوازی میکند. آلفونس گابریل، کویرنورد برجسته ایتالیایی که اغلب مناطق کویری را متر به متر و سنگ به سنگ پیموده، افسون عروسان شد و شرح شیدایی اش را اینگونه گفته است: “… عروسان زیباترین روستای کویری دنیاست و از این حیث به روستاهای کویری مراکش، لیبی، الجزایر و نامیبیا برتری دارد”.
این روستا تقریبا خالی از سکنه است. اهالی آن در در دهه پنجاه، روستا را ترک کرده و به خور مهاجرت کرده اند و فقط برای کشاورزی و سرکشی مزارع به روستا میآیند. فقط یک نفر به همراه همسر خود، در روستا ماند و تا امروز نیزعاشقانه مانده اند. حاج محمد عبدالوهاب، کویر را با همه بی آبی، بی برقی و نبود امکاناتش دوست دارد و خوب میداند در شهر آدمیان خبری از شب های پرستاره و روزهای گرم نیست؛ خوب می داند آدمیان در شهر اشباحند و خبری از رهگذر تنهایی نیست که در سرمای استخوان سوز شب های زمستان، اجاق دلش را با نقل افسانه های کویر گرم نگه دارد. حاج عبدالوهاب، گلهداری و کشاورزی میکند و شبها با فانوس برای آبیاری میرود و به آغل سر میزند. حال و هوای عاشقانهای دارد عروسان. اگرچه می توانستیم ده کیلومتر دیگر رکاب بزنیم تا در اقامتگاه سنتی روستای محمدآباد کوره گز اقامت کنیم، اما شب را مهمان حاج عبدالوهاب و کویر ماندیم.
کانادایی ها در مصر
صبح، پس از صرف صبحانه به سمت روستای مصر حرکت کردیم. مقداری از مسیر برگشت تا روستای مصر با مسیر روز قبل مشترک است. پس از گذر از کوه های عروسان به دوراهی آب انبار بازگشتیم و مسیر را به سمت راست ادامه داده، پس از پنج کیلومتر به جاده آسفالته خور- مصر رسیدیم. در این منطقه، در بافت کویری و پوشش گیاهی متفاوتی رکاب زدیم و پس از ده کیلومتر، تپه های شنی نمایان شدند و مسیر دوچرخه سواری از میان شن های روان می گذشت. کم کم روستای امیرآباد از دور خودش را نشان داد. پارادوکس مزارع سبز کشاورزی در کنار شن های زرد روان، تصورمان را از کویر دگرگون کرد. از ابتدای حرکت از روستای عروسان تا اینجا، روستای مصر، شصت و پنج کیلومتر دوچرخه سواری کرده بودیم. در روستای مصر چندین اقامتگاه سنتی وجود دارد که برای استراحت و گذراندن یک شب، خدمات رفاهی مناسبی را در اختیارتان قرار می دهد. اگر فرصت کافی دارید با هماهنگی مدیران اقامتگاه ها، یک خودروی دو دیفرانسیل کرایه کنید تا شما را به قلب شن های روان در مناطق تخت عروس ببرند. در فرهنگ کویر به هر جایی که زیبا باشد، عروس می گویند. عروسان، تخت عروس و…
پیران روشن ضمیر در سرزمین یغمای جندقی
تیم کانادایی متشکل بود از ریچارد و چهار خانم با میانگین سنی شست و پنج تا هشتاد سال. این هم رکابان سالخورده، شگفتی آفرین بودند و همگی با سرعت هماهنگ رکاب میزدند و پا به پای راهنما در رکاب بودند. مسن ترین فرد گروه خانمی هشتاد ساله بود که زانویش را عمل کرده بود و قسمتی از زانوهایش پروتزهای مصنوعی بود. از من پرسید: محسن؛ مادر شما چند سال دارد؟ من در پاسخ گفتم 65 سال. او گفت: فرزند اول من هم، دخترم، شصت و دو ساله است. حسادت خاصی در وجودم دوید. نه فقط برای مادرم، بلکه برای همه مادران و پدران سرزمینم که از میانسالی با انواع بیماری ها دست و پنجه نرم می کنند و همیشه داروهایشان را در کیفشان یدک می کشند. صبح روز بعد، پس از صرف صبحانه راهی جندق شدیم. یک مسیر خاکی ده کیلومتری را از میان شنهای روان گذشتیم و سپس در جاده ای که از میان رشته کوه های جندق عبور می کرد، رکاب زدیم. حیات وحش کویر در این ناحیه بی پرواترند و با رهگذران الفت بیشتری دارند؛ الفتی که ممکن است جانشان را به خطر بندازد. خرگوش ها با دیدن ما، حالتی تعجبی به خود می گیرند و سپس پا به فرار می گدارند. چند تشی را هم در میان بوته ها رصد کردیم اما به حریم شان نزدیک نشدیم. نخلستان های جندق که از دور نمایان شدند پیامی بود برای پایان پیمودن چهل کیلومتر دوچرخه سواری به همراه تیم کانادایی در کویر مرکزی ایران.